برای آنکه اولین ناشر نامهایی مثل ساموئل بکت، پابلو نرودا، اکتاویو پاز، اوژن یونسکو، هنری میلر و هارولد پینتر در امریکا باشی و بیشتر کتابهای نویسندگان نسل بیت، مثل جک کرواک، ویلیام بورو و آلن گینزبرگ را چاپ کنی باید چیزی فراتر از یک ناشر معمولی باشی. باید “بارنی روزت” باشی تا به خاطر عقیده و منشی که به آن باور داری، برای چاپ کتابهایی که به آنها علاقمندی، تا پای دادگاه و اگر لازم شد شبانه به کوههای بولیوی هم بروی.
معشوق خانم چترلی، مدار راس السرطان
بارنی روزت، موسس انتشارات “Grove” و مجله ” Evergreen Review”، را بیشتر به خاطر چاپ دو کتاب بحث برانگیز” معشوق لیدی چترلی” نوشته دیوید هربرت لارنس و “مدار راسالسرطان” هنری میلر میشناسند. هردو این کتابها به دلیل محتوایی که در آن زمان مستهجن شناخته میشد تا سالهای 1959 و 1962 در امریکا ممنوع بودند. با این حال قانونی وجود داشت که در صورت اثبات شایستگیهای ادبی، کتاب میتوانست مجوز چاپ بگیرد. انتشارات Grove در آن زمان دم و دستگاه کوچکی داشت و بیشتر وکلایی که روزت با آنها مشورت کرده بود او را از کشاندن موضوع به دادگاه برحذر داشته بودند. اما بارنی روزت کلهشقتر از آن بود که به قوانین جاری تن دهد. او برای آنکه بتواند مجوز انتشار کتاب معشوق لیدی چترلی را بگیرد از روش قدیمی ناشران برای تشکیل پرونده کتاب استفاده کرد؛ یعنی نسخهای از چاپ غیرقانونی آن را برای اداره پست منطقه فرستاد. آنها در دام افتادند، کتاب را توقیف کردند و روزت که منتظر همین بود، علیهشان شکایت کرد. به دنبال تشکیل پرونده قضایی، دادگاه پست ایالتی که قاضی و دادستانش یک نفر بود، کتاب را غیر قابل چاپ تشخیص داد اما روزت به کمک وکیلش و شهادت نویسندگان که به نفع کتاب در دادگاه استیناف صحبت کردند، توانست قاضی را قانع کند که کتاب متسهجن نیست و به دلیل ارزش ادبی آن باید در امریکا چاپ شود. پیش از این، انتشارات پنگوئن در بریتانیا نیز درست مانند این روند را در مورد کتاب لارنس طی کرده بود. خود روزت میگوید:” کتاب معشوق لیدی چترلی چندان مرا نگرفته بود. اما برای آنکه بتوانم مجوز چاپ راسالسرطان را بگیرم اول برای این کتاب تشکیل پرونده دادم. لارنس در آن زمان تصویر قابلقبولتری نسبت به هنری میلر داشت.” چاپ کتاب هنری میلر از هر نظر برای روزت مهم بود. روزت بعد از خواندن مدار راسالسرطان، کالجی که در آن درس میخواند را رها کرده بود؛ چون دیگر نمیتوانست فضای نژادپرستانه آنجا را تحمل کند. به همین خاطر اولین کاری که بعد از خریدن انتشارات Grove در سال 1951 کرد، اقدام برای چاپ کتاب در امریکا بود. او نامهای به هنری میلر نوشت و سعی کرد رضایت او را برای اینکار جلب کند. به سنت زمانه، کتابهای ممنوعه انگلیسی در فرانسه چاپ میشدند و نسخه های قاچاق آن، جاسازی شده در لباسها و چمدانها، به امریکا میرسید. میلر جواب داد: “مردم به پاریس میآیند، کتاب را میخرند و با خود به امریکا میبرند. هر کتابی که به امریکا میرسد پنجاه نفر آنرا میخوانند. اما چه اتفاقی میافتد اگر کتاب را چاپ کنی و ما دادگاه را ببریم؟ در عرض پنج سال آن را به عنوان کتاب درسی در دانشگاه تدریس میکنند و هیچکس نمیخواندش!” اگر چه مشکل اصلی میلر این بود که خوشش نمیآمد پایش به دادگاه کشانده شود، اما روزت دست بردار نبود و در نهایت توانست میلر گوشتتلخ را راضی کند. این بار اداره پست ایالتی درسش را خوب یاد گرفته بود و نسبت به پست کتاب عکسالعملی نشان نداد. روزت کتاب را در کتابفروشیها توزیع کرد و این دفعه پلیس به دنبال او آمد. در دادگاه، دادستان خطاب به هیات منصفه گفت:” این کتاب درست نزدیک مدارس در کیوسک های روزنامه فروشی فروخته میشود. چه احساسی به شما دست میدهد اگر بچههایتان آن را بخوانند؟” روزت در جواب گفت: “اگر بچههای شما این کتاب را بخوانند، باید به آنها تبریک بگویید.” و همانجا قسمتی از کتاب را خواند. اعضای هیات منصفه از داستان به حدی خوششان آمد که با صدای بلند به آن خندیدند و در نهایت رای به چاپ کتاب در امریکا دادند.
گرفتن مجوز چاپ کتابهای مدار راسالسرطان و عاشق لیدی چترلی را به عنوان نقطه عطفی در قوانین نشر و آزادی بیان در امریکا میشناسند. روندی که با چاپ این کتاب شروع شد بعدها با ظهور نسل بیت و جریان پاد فرهنگ، در کنار زدن مرزها و باید و نبایدها، به اوج خود رسید.
در انتظار گودو
انتشارات گروو با گرفتن مجوز چاپ کتابهایی که هیچکس جرات چاپ آنها را نداشت در امریکا برای خود اسم و رسمی به هم زده بود. Grove نمیتوانست از لحاظ مالی سود سرشاری به نویسندگان بپردازد، اما شامه تیز بارنی روزت و رفقایش برای شناخت یک اثر ادبی برجسته، به این انتشارات اعتباری داده بود که غولهای صنعت نشر امریکا از کسب آن عاجز بودند. به همینخاطر وقتی “در انتظار گودو” ساموئل بکت از طرف چندین ناشر بزرگ امریکایی رد شد، سیلیویا بیچ، موسس کتابفروشی “شکسپیر و شرکا” در پاریس، با روزت تماس گرفت تا آنها کتاب را چاپ کنند. روزت برای بیچ احترام زیادی قائل بود اما با این حال متن نمایشنامه را برای یکی از دوستانش فرستاد تا آن را بخواند. جواب دوستش این بود:” این متن یکی از مهمترین آثار ادبی قرن بیستم است.” نبوغ روزت در شناخت آثار ادبی از آنجایی خود را نشان میدهد که نمایشنامه در انتظار گودو در سال اول، تنها چهارصد نسخه فروش کرد. بکت بعدها کشف شد و انتشارات Grove در طول سالهای پس از آن، بیش از دو میلیون نسخه از این نمایشنامه را به فروش رساند. از طرفی ساموئل بکت نیز برای چاپ آثار خود در امریکا، تا آخر عمر به Grove وفادار ماند.
بیتها
روزت از طریق یکی از دوستانش از ظهور نسلی از نویسندگان در سان فرانسیسکو مطلع شده بود. در سال 1957 تنها یک شماره از مجله Evergreen Review به سردبیری او منتشر شده بود که تصمیم گرفت کل شماره دوم مجله را به این گروه از نویسندگان از قبیل آلن گینزبورگ، جک کرواک و گری اسنایدر اختصاص دهد. شعر بلند “زوزه” اثر گینزبورگ به دلیل محتوای جنجال برانگیزش، هنوز مراحل قانونی را برای گرفتن مجوز طی میکرد که مجله روزت آن را چاپ کرد. و به این ترتیب Grove به عنوان ناشر اصلی نویسندگانی مطرح شد که نه تنها در امریکا بلکه در تمام دنیا، با شورش علیه چارچوبها و قید و بندها، طی دهههای بعدی جریانساز شدند.
فرانس فانون، مالکوم ایکس، چه گوارا
انتشارات Grove در ابتدا تنها کتاب های ادبی چاپ میکرد اما روح ماجراجو و البته تمایلات چپگرایانه روزت او را به سمت چاپ کتابهای سیاسی از نویسندگانی مثل فرانس فانون و مالکوم ایکس کشاند. نشر دابل دی پیش از آن از انتشار کتاب خود زندگی نامه مالکوم ایکس سر باز زده بود و مدیرش در توضیح دلیل آن به رزوت گفته بود: “نمیخواهم منشیهایم در راه خانه، به خاطر چاپ این کتاب کشته شوند!” مالکوم ایکس به تازگی ترور شده بود و انتشار زندگینامه او خطری بود که تنها کسی مثل روزت میتوانست آن را به جان بخرد.
همه از دفترچه خاطرات چه گوارا حرف میزدند که پس از کشته شدن او هنوز در کوههای بولیوی مانده بود. همه از جمله CIA به دنبال پیدا کردن ورقهایی از آن دفترچه بودند. روزت برای یافتن این دفترچه به همراه یکی از دوستانش به کوهستان کوچابامبا در بولیوی سفر کرد و توانست به قسمتهایی از خاطرات چه دسترسی پیدا کند. او صفحات پیدا شده از خاطرات چه را در شمارهای از مجله Evergreen Review که به طور کامل به چه گوارا اختصاص داشت چاپ کرد و آنرا در تمام ایستگاههای اتوبوس و مترو نیویورک پخش کرد. چیزی نگذشت که انتشارات Grove از طرف کسانی که خود را کوباییهای ضد کاسترو میخواندند با بمبهای دست ساز مورد حمله قرار گرفت. بعدها دادگاه با وجود شواهدی که نزدیکی این افراد را به CIA نشان میداد تمام آنها را از اتهامات وارده مبرا دانست.
رونق انتشارات Grove با تمام شدن آنارشیسم دهه شصت، رو به افول گذاشت. روزت انتشارات را سرپا نگه داشت اما در سال 1985 و به دنبال درگیری با مدیریت جدید انتشارات، آنجا را ترک کرد. انگار زمانه دیگری آمده بود و دیگر کسی به یاغیگری و تمرد از وضع موجود احتیاج نداشت. روزت در یکی از مصاحبههایی که پیش از مرگش در سال 2012 کرد در جواب به سوال” آیا فکر میکنید امروزه برای یک ناشر جوان امکان دارد موسس Grove دیگری باشد؟” گفت: “بله، به شرطی که پول گندهای به ارث برده باشد یا با شخصی ثروتمند ازدواج کرده باشد یا هردو! اگر اینها را ندارد باید فراموشش کند!”
نوشته شده برای روزنامه نشاط (روزنامه مجوز چاپ نگرفت)