شاید نویسندگان انجیل به روایت متی، مرقس، لوقا و یوحنا هرگز گمان نمیبردند که گذشتن از نام خودشان برای انتشار پیام خداوند، به عنوان اولین نمونههای سایهنویسی در تاریخ ذکر شود، چراکه به اعتقاد اغلب کارشناسان، اناجیل چهارگانه سالها پس از مرگ حواریون واقعی نگاشته شده است. حتی برخی هویتِ واقعی مولفِ آثار هومر، شاعر بزرگ یونانی، را داستانسرایانی میدانند که در قرون پیش از میلاد مسیح، هر نوع حماسهنویسی در ژانر ایلیاد و اودیسه را با نام هومر به رشته تحریر درمیآوردند.
سایهنویسی در تاریخ
افسانهی گِنجی را برخی اولین رمان تاریخ میخوانند. رمانی که برای اولین بار روند تصمیمگیری شخصیتهایش برای پیشبرد داستان، روانشناسانه و پیچیده بود؛ زاییده نبوغ نویسنده و هزارتوی فرهنگ ژاپنی.افسانهی گِنجی، نوشته شده در سده یازده میلادی، را اغلب منسوب به زنی به نام موراساکی شیکیبو میدانند اما بسیاری اعتقاد دارند او نویسنده تمام قسمتهای داستان نیست و از جایی به بعد، دخترش، به نام او، این کتاب پنجاه و چهار فصلی را تمام کرده است.
خاطرات یولیسیز سایمن گرانت، هجدهمین رئیس جمهور امریکا، بین سالهای ۱۸۶۹ تا ۱۸۷۷، را بهترین نوع خاطرات از این دست میدانند. او این خاطرات را در سالهای پایانی عمرش نوشت تا بتواند خانوادهاش را از گرسنگی ناشی از ورشکستی تجاریاش نجات دهد. اما چیزی که ممکن است خیلیها ندانند کمک گروهی از دستیارانش به او در نوشتن این کتاب بود، و ویراستاری و تمام کردن کتاب به دست مارک تواین. با تعاریف امروزه، مارک تواین، نویسنده بزرگ امریکایی، سایهنویس کتاب خاطرات آقای رئیس جمهور بوده است.
پاپ پایِس یازدهم از آخرین پاپهایی بود که زور خود را برای مقابله با عصر جدید زد، اما موفق نشد آن را متوقف کند. او در بخشنامهای عمومی به نام “Pascendi” در سال ۱۹۰۷ مدرنیسم را محکوم کرد و دستور داد کمیتههایی برای پاکسازی روحانیونِ دارای افکار انقلابی و تحولطلبانه ایجاد شود. تاریخنویسان این بخشنامه را نقطه عطفی در حرکات تندروانه کلیسای کاتولیک در دوران جدید میدانند، هرچند بعدها معلوم شد مرتجع دو آتشهای به نام جوزف لمیوس بوده که این متن را برای پاپ نوشته است.
جان اف کندی، تنها رئیسجمهور امریکا و جزء معدود سیاستمداران دنیاست که جایزهی پولیتزر گرفته است؛ برای نوشتن کتاب سیمای شجاعان. این کتاب شرح زندگینامه و رشادتهای هشت سناتور امریکایی در طول تاریخ سنای امریکاست و در تاریخ ۱۹۵۷ یعنی درست چهارسال پیش از انتخاب کندی به عنوان رئیس جمهور امریکا نوشته شده است. کندی در آن زمان سناتور ایالت ماساچوست بود و کتابش به سرعت به فروش بالایی دست یافت و علاوه بر جایزهی پولیتز، نقش مهمی در افزایش محبوبیت او و پیروزیاش در انتخابات آتی داشت.
اما از همان ابتدا شایعاتی پیرامون تألیف کتاب به دست دستیار و سخنراننویس کندی، تد سورنسن، وجود داشت که به تدریج پررنگتر شد و در برنامهی زندهی تلویزیونی مایک والاس در سال ۱۹۵۷ به اوج خود رسید. در آن برنامه مهمان برنامه درباره کتاب اینطور گفت: «جی اف کندی، تنها مردی در تاریخ است که جایزه پولیتزر را به خاطر کتابی که کس دیگری نوشته برده است.» سورنسن، پس از آن بارها از کندی دفاع کرد اما کسی به او محل نگذاشت؛ چون همه میدانستند او و کندی سالها رفیقِ شفیقِ هم بودهاند. بهگمان عدهای حتی پشت جملهی معروف کندی: «نپرسید کشورتان برای شما چه کرده، بپرسید شما برای کشورتان چه کردهاید؟» هم ظاهراً کسی نبوده است جز همین سورنسن.
نوشتن: کالایی ارزنده برای فروش
اسمها میفروشند. کافی است نامی که هر روز در تلویزیون، اخبار، روزنامه، دنیای سیاست و سردر سینماها به چشم میخورد، روی جلد کتابی هم بیاید. فرقی نمیکند کتاب شرح پرسوز و گداز گذشتن از ناکامیهای زندگی فرد به سوی موفقیت و کامیابی باشد یا کتاب دستور آشپزی و باغبانی یا داستان کودکان و رژیم غذایی و تمرینات ورزشی معجزهآسا. ولع دیدن ستارگان و خبردار شدن از زندگیشان، دنیای نوشتار را هم به تسخیر خود درآورده است. به همین دلیل، سیاستمداران، هنرپیشهها، و حتی کسان دیگری که به هردلیلی نیاز به نوشتن و چاپ کتاب دارند (مثل استادان رشتههای مختلف) در کنار کسب سود مالی، از آمدن نام خود روی جلد کتابها، برای بیشتر دیده شدن در فضای عمومی جامعه استفاده میکنند. در این میان، دیگر نام نویسنده اصلی کتاب اهمیت چندانی ندارد. “رؤیاهای پدرم” باراک اوباما را یک سایهنویس نوشته اما “برای چه بهترین نبود؟” جیمی کارتر نوشته خودش است؛ هرچند انگار فرقی نمیکند نویسنده واقعی کیست.
سایهنویسی؛ رازی پنهان
بیشتر اوقات هرقدر هم چشم بچرخانی سایه سایهنویسان نمیبینی؛ چون این نویسندهها معمولا ً با قراردادهای سفت و سخت، ملزم به رعایت رازداری در قبال مشتریان خود هستند. از این رو، وقتی چندی پیش جولیا موسکین، سایهنویس حرفهای کتابهای آشپزی، مطلبی درباره تجربیاتش از این حرفه در نیویورک تایمز چاپ کرد، بلوایی به پا شد. عنوان مطلب خانم موسکین چیزی بود که هرکسی ممکن بود بیاعتنا از کنارش بگذرد: من سایهنویس کتابهای آشپزی بودم، اما زیرتیتر خونسرد و کوتاه پاییناش ضربه را وارد میکرد: «سایهنویس کتاب آشپزی گوئینت پالترو، جولیا تورشین و اپریل بلومفیلد.» تکلیف بلومفیلد به عنوان سرآشپز معروف چندین رستوران معلوم بود. او ادعای چندانی در مورد نوشتن نداشت، اما داشتن سایهنویس برای بازیگر مشهوری مثل گوئینت پالترو افت داشت. پالتروی خشمگین و ریچل ری، ستاره تلویزیونی امریکایی، (که ظاهرا اسمش در زیرتیتر جا نشده بود!) در توئیترهای شخصیشان ادعای نیویورک تایمز درباره داشتن سایهنویس را به شدت رد کردند، اما به جز عدم شکایت قانونی از جولیا موسکین، هنوز به سوالی که او در مطلبش پرسیده پاسخی ندادهاند: «آشپزهای معروف، سالانه هزاران دستور غذایی تازه رو میکنند، مگر یک نفر چند بار میتواند با پاستا یک دستور غذایی جدید اختراع کند؟ و آیا آدمهای سرشناس با تمام مشغولیاتی که دارند واقعاً در انزوایی پروستوار کتاب مینویسند؟»
تکلیف سایهنویسی در دنیای سیاست مشخصتر است و گاه نامِ سایهنویسِ زندگینامه یا خاطرات یک سیاستمدار را همه میدانند. سالها میگذرد از زمانی که النور روزولت برای چاپ خاطراتش به عنوان بانوی نخست امریکا به انتشاراتی مراجعه کرد و محترمانه پیشنهادشان برای استفاده از یک سایهنویس را رد کرد: «اینطوری احساس میکنم کتاب را خودم ننوشتهام.» حالا لورا بوش در ابتدای کتاب خاطراتش با اشاره به نام سایهنویس آن، از او به خاطر « کمک به من برای به کلمات درآوردن سرگذشتم» تشکر میکند و همه دربارهی قرارداد ۵۰۰ هزار دلاری هیلاری کلینتون با سایهنویس کتابش صحبت میکنند.
بالاخره سایهنویس کیست؟
آنچه سایهنویسی را به چوب دو سر طلا تبدیل میکند تعریف گل و گشاد آن است. در فرهنگنامه وبستر در تعریف لغوی Ghostwriter آمده است: «کسی که برای و به نام شخص دیگری مینویسد.» ولی این تعریف به نظر چندان دقیق نمیرسد. سایهنویسی طیف گستردهای از نوشتن مطلب، جمعآوری اطلاعات، جذاب کردن زبان روایت و یا همراهی با نویسنده رسمی را در برمیگیرد. گاهی نویسنده رسمی داستان را روایت میکند، محتوا را ارائه میکند، و سایهنویس آن را مینویسد. گاهی علاوه بر طرح کلی، جزئیات پراکندهای آماده کرده و سایهنویس تنها در راست و ریس کردن آنها و درآوردن متن به شکل محصولی قابلعرضه در بازار نقش دارد. گاهی هم ممکن است نویسنده اصلی به مشکلی آشنا برای اهل قلم برخورده باشد، یعنی کتاب را خودش شروع کرده و از جایی در تمام کردنش مانده باشد؛ در این حالت، معمولا ًسایهنویسی برای جمع کردن مطلب از طرف انتشارات یا خود شخص استخدام میشود. حالا هرچقدر خانم پالترو قسم بخورد که کسی که به عنوان سایهنویس کتاب آشپزیاش افشا شده، تنها در تهیه غذاها و چشیدن مزهها به او کمک کرده، کسی باور نمیکند!
انواع دیگر سایهنویسی
یکی از انواع سایهنویسی که شاید برای ما شناختهشدهتر باشد، نوشته شدن پایاننامههای دانشجویی توسط فرد/افرادی غیر از دانشجو است. مؤسساتی که به شکل علنی در این مورد فعالیت و تبلیغ میکنند، کارخانجات تولید پایاننامه به شکل شسته و رفته و قابلعرضه در جلسات دفاعاند. سایهنویسان حرفهای تزهای دانشجویی، بدون آن که ردپایی از خود به جا بگذارند، بلیت طلایی فارغالتحصیلی را گاه در عرض یک ماه در دست دانشجویان میگذارند.
البته شاید هیچ کجا به اندازه فضای مجازی نتوان در سایه زیست. یکی از انواع این سایهنویسی که در وبلاگها و وب سایتها به وجود آمد خیلی سریع تبدیل به تجارتی پرسود شد. سایهنویسان، با دریافت دستمزد مشخصی، به سان خونآشامانی در تاریکی، در فضای مجازی موردنظر کارفرمای خود گشت میزنند، کامنت میگذارند یا لایک میکنند و به این ترتیب یا شانس بالا رفتن سایت یا وبلاگی را در موتورهای جستجو افزایش میدهند یا با هماهنگی قبلی به شرکتها و تولید کنندگان رقیب حمله و برای از میدان به در بردن آنها تلاش میکنند.
نوع دیگری از سایه نویسی مجازی را میتوان در شبکههای اجتماعی فیسبوک و تویئتر، این رسانههای شخصی دنیای مدرن، جستوجو کرد. نامهای مطرح و مشهور برای نوشتن در این شبکهها و یا پاسخگویی به ایمیلهای دریافتی از خیل عظیم طرفدارانشان وقت چندانی ندارند، پس موضوع را با استخدام یک سایهنویس حل و فصل میکنند.
ستارگان و سیاستمداران البته بهجز استفاده از سایهنویسها برای بهروز ماندن دنیای مجازی یا نوشتن کتابهایشان، سالیان سال است که متن سخنرانیها، مقالهها، و یا نامههای سرگشادهشان را هم مدیون سایهنویسان کارکشته هستند.
در دنیای موسیقی هم سایهنویسی سابقهای بس قدیمی دارد. میتوان حال موتزارت را تصور کرد وقتی به نام حامیان مایهدارش موسیقی مینوشت تا آنها بتوانند با ادعای موسیقیدان بودن، از محافل روشنفکری قرن هجدهمی دلربایی کنند. امروزه نیز ستارگان موسیقی را لشکری از سایهنویسان ترانه و موسیقی همراهی میکنند تا موتور پولسازی این ستارهها از حرکت نیافتد. دعواهای حقوقی در این حوزه از سایهنویسی کم نیست چون ممکن است آهنگ یا آلبوم موردنظر ناگهان گل کند و درحالیکه سایهنویس بینوا برای تولید اثر تنها چند صد دلار دستمزد گرفته باشد، میلیونها دلار سود به جیب شاعر و آهنگساز رسمی سرازیر شود.
سایهنویسانی که بعدها مطرح شدند
سینکلر لوئیس، پانزده سال پیش از آنکه اولین برنده جایزه نوبل ادبیات از کشور امریکا شود، کتاب تنیس، آنگونه که من بازی میکنم را در سال ۱۹۱۵ برای موریک مک لوگلین، تنیس باز امریکایی، نوشت. کتابی که لوئیس آن را سایهنویسی کرد، دستورالعملهایی برای بازی تنیس بود. کسی چه میداند، شاید نگاه تلخ و متفاوت او به زندگی آمریکایی که برایش نوبل ادبیات را به ارمغان آورد، از گذشتهاش به عنوان یک سایهنویس نشأت گرفته باشد.
اولین کتاب چاپشده کاترین آن پورتر، که در نهایت در سال ۱۹۶۶ برنده جایزه پولیتزر شد، ازدواج چینی من، زندگینامه زنی امریکایی به نام مائی فرانکلین با مردی چینی بود. پورتر این کتاب را در سال ۱۹۲۰ برای مجله آسیا و به نام فرانکلین نوشت. هرچند دستنویس این زندگینامه از میان رفته است، هفتاد سال بعد نسخه تازهتری از آن دوباره منتشر شد.
جنی اردال بیست سال به نام نعیم عطالله، نویسنده، تاجر و ناشر فلسطینی- بریتانیایی، سایهنویسی کرد، اما در نهایت با انتشار خاطراتش از او انتقام گرفت. جنی اِردال در ابتدا به عنوان مترجم آثار روسی وارد انتشارات کوارتت شد ولی عطالله با تشخیص استعدادهای جنی، کم کم کارهای زیادتری، از جمله نوشتن کتابهایش، را به او واگذار کرد. کتاب خاطرات اردل به عنوان یک سایهنویس با نام سایهنویسی در سال ۲۰۰۴ منتشر شد و به سرعت مورد توجه قرار گرفت. اردال پس از انتشار کتاب خاطراتش، توانست اولین رمانش با نام خود را چاپ کند.
سری کتابهای کارآگاهی نانسی درو، با شخصیتی داستانی به همین نام، از دهه سی و طی شصت سال، ۸۰ میلیون نسخه در سراسر جهان فروخت و به بیش از ۴۵ زبان دنیا ترجمه شد. نانسی درو، اولین زن کارآگاه در سری کتابهای داستانی که بعدها نامش در نقد ادبی فمنیستی هم وارد شد، نویسندهای با نام کارولین کین داشت و نداشت. نویسنده اصلی میلدرد ویرت بود که ادوارد استراتمهیر مدیر انتشاراتیای به همین نام، با وجود آنکه اعتقاد داشت جای زنان در خانه است، سراغش رفت و به امید موفقیت تجاری کتابی کارآگاهی با محوریت یک دختر کارآگاه نوشتن آن را به ویرت سفارش داد. البته ویرت آخرین نویسنده ای نبود که به نام کارولین کین نوشت. در طول سالیان پس از آن، سایهنویسان بسیاری به شخصیت نانسی درو روی کاغذ جان دادند و او را به قهرمان محبوب کتابهای داستانی مبدل کردند.
اخلاق؟ قانون؟
سایهنویسان برای خود انجمن و وب سایتی دارند، تبلیغاتشان علنی است و ظاهراً کسی چیزی را پنهان نمیکند، اما جامعه با معیارهایی دوگانه، بدون تعریف کردن مرز میان تقلب و سایهنویسی، پدیده Ghostwriting را مبهم و نامشخص، گوشهای رها کرده است. اگر دانشجویی تقلب کند از نظر اخلاقی مردود است اما اگر نوشتنِ پایاننامهی خود را طی قراردادی رسمی، به سایهنویس واگذار کند نتیجه نهایی «متعلق» به او است. اگر کسی وانمود کند نویسنده مطلب شخص دیگری است، کلاهبردار نام دارد اما اگر همین شخصِ معمولا مشهور و ثروتمند برای نوشتن زندگینامه یا کتاب آشپزی یا کتاب شعر کودکان، با یک سایهنویس قرارداد ببندد و نامش به عنوان نویسنده روی جلد بیاید، در نهایت یک نویسنده استخدام کرده و به کتابش «سروشکل» داده است. رئیس انجمن سایه نویسان امریکا در دفاع از سایهنویسی میگوید: «نوشتن یک فن است. شاید همهی افراد توانایی ویراستاری و یا تکمیل یک مطلب یا کتاب را نداشته باشند.» اما به راستی، اگر همه به فنِ نوشتن تسلط ندارند، مگر مجبورند بنویسند؟ شاید باید جواب این سوال را در سودهای کلان، مالی و غیرمالی، جستوجو کرد که قرار گرفتنِ نامِ ستارگان دنیای موسیقی، سینما، سیاست و غیره روی کتابها تولید میکند.
مهزاد الیاسی
نوشتهشده برای روزنامه نشاط(روزنامه مجوز نشر نگرفت)
منتشر شده در سایت سرخ و سیاه