شکسپیر، یکی از غولهای ادبیات انگلیس، چطور در فرهنگ عامهی معاصر غربی قابل شناساییست؟ انگلیسیزبانان چطور شکسپیر را در دنیای معاصر بازتولید میکنند و آن را وارد فرهنگ روزمرهی خود میکنند؟ آیا زبان قدیمی نمایش نامههای شکسپیر باعث شدهاند تا در دنیای بشر مدرن، به تدریج فراموش و به دست موزهها سپرده شوند یا برعکس، قدر و منزلت او و آثارش هر روز بیش از قبل شده است؟ مارجوری گاربر در کتاب خود با عنوان “شکسپیر و فرهنگ معاصر” معتقد است که نه تنها شکسپیر فرهنگ مدرن را میسازد، بلکه فرهنگ مدرن نیز شکسپیر را در اشکال مختلف بازنمایی میکند. امروزه شخصیتهای آثار شکسپیر، مانند رومئو، هملت و لیدی مکبث به نمونههای فرهنگی تبدیل شدهاند که به محض نامبردن قابل تشخیصند. هرچند اشکال امروزیشان از نمونههای اصلی متفاوت باشند. رومئو حالا بیشتر نماد عشقهای اغراقآمیز است تا عاشقی وفادار تا دم مرگ. هملت یک درگیر دودل و لیدی مکبث در باور عمومی، سمبل زنی جاهطلب و سیاستمدارست که تا به دست آوردن مقصودش از پای نمی نشیند. اما همین تغییر چهرههای داستانهای شکسپیر در طول زمان، خود میتواند گوشههایی از فرهنگ و زندگی مدرن را برای ما آشکار سازند. نویسنده در فصل اول کتاب خود مینویسد: اعتقاد به امروزی بودن شکسپیر جدید نیست. در حقیقت یکی از شگفتیهای آثار شکسپیر توانایی وفقدادن خود با زمانه ایست که در بستر آن خوانده و تولید میشوند. واژهی “شکسپیری” حالا تنها به آثار این درامنویس بزرگ خلاصه نمیشود. زمانی که میگوییم چیزی یا کسی شکسپیری است میتواند منظورمان اشخاص، عواطف، تراژدیها و اتفاقات باشد. بدون این که ربطی واقعی به شکسپیر داشته باشند. به عنوان مثال برای روزنامهنگاران توصیف رسوایی سیاستمداران با عبارت “سقوط شکسپیری” امری عادی شده است. یک افسر سابق سازمان امنیتی امریکا در کتابی، دخالت نظامی امریکا در افغانستان و عراق را با عبارت “تراژدیهای شکسپیری خودخواسته از ناخواستهها” توصیف میکند. به این ترتیب .واژه ” تراژدی” بین ناکامیهای نظامی یک کشور و درامهای شکسپیر ارتباط مییابد. اما این چه ربطی به فرهنگ معاصر دارد؟ گاربر معتقد است حضور شکسپیر به نوعی وارد بنیانهای فکری فرهنگ امروزی غربی شده است و برای جستجوی ردپای این تاثیر به سابقهی حضور او در ادبیات و فرهنگ انگلیسی باز میگردد. نویسنده به یکی از رمانهای جین آستین استناد میکند که در جایی از آن، مرد جوان داستان به همراهش میگوید:” معلوم نیست چطور بدون این که بدانیم، شکسپیر خود را با ما آشنا میکند” و دیگری در موافقت میگوید: “این قسمتی از شالودهی ذهن هر انگلیسی است. شکی نیست که همه درجهای با شکسپیر آشنا هستند؛ طوری که عبارات آشنای او را نقلقول میکنند. شکسپیر در نصف کتابهایی که میخوانیم هست. همه شکسپیری حرف میزنیم و از توصیفهای آن استفاده میکنیم:” زمانی که این جملات نقل میشوند مربوط به سال 1814 است و شخصیتهایی که آن را بیان میکنند مردمان عادی هستند نه متخصصانی اهل کتاب. اما شکسپیر مولف زبان عمومی آنهاست و شعرها و نمایش نامههایش شکلدهنده و الهامبخش افکارشان.
به نظر نویسنده، اعتقاد به معاصر بودن شکسپیر حتی میتواند در امریکای قرن نوزدهم هم وجود داشته باشد؛ درست زمانی که دنیای معاصر در حال ساختهشدن است. در سال 1850 رالف والدو امرسون اعلام کرد بعد از قرنها تلاش ناموفق برای شناخت شکسپیر، حالا زمان مناسب فرا رسیده است:”ممکن نبود بتوان تاریخ شکسپیر را، تا زمان اکنون نوشت”. واژهی “اکنون” در بحث او نشان دهندهی مفهوم در حال ساخت مدرنیته است. چنانچه بار دیگر در چند سطر بعد تاکید میکند:” اکنون، ادبیات، فلسفه، و افکار ما شکسپیری است. ذهن شکسپیر بالاتر از افقهای دید، جایی که ما نمیتوانیم آن را ببینیم قرار دارد. گوشهای ما با ریتم موزیک او آموزش دیدهاند. او متن “زندگی مدرن ما” را نوشته است. “
به نوشتهی گاربر، ما حالا در “اکنون” دیگری زندگی میکنیم، یک قرن و نیم بعد از امرسون؛ اما عبارت “او متن زندگی مدرن ما را نوشته است” به همان درستی سابق به نظر میرسد. ولی این تنها دیدگاه اهل ادبیات نیست. امروزه دستاندرکاران و تئوریپردازان بسیاری از رشتههای جدید و علوماجتماعی مثل انسانشناسی، جامعهشناسی، و روانشناسی به شکسپیر برگشتهاند تا الهامبخش آنان باشد. ارنست جونز زندگینامهنویس، دوست فروید و اولین روانکاو انگلیسیزبان، (در مقالهای که در سال 1910 شروع، در 1923 بازبینی کرد و در 1940 به آن افزود) صریحا ادعا میکند که شکسپیر اولین مدرن است. چرا؟ جونز معتقد است چون شکسپیر قرنها پیش از آغاز رشته روانشناسی به خوبی متوجه موضوعات اصلی آن از جمله” تفاوت اساسی میان انسانهای ماقبل تاریخ و انسان متمدن” شده بود. جونز استدلال میکند که مشکلاتی که انسان ماقبل تاریخ با آن دست و پنجه نرم میکرد از نبودنها می آمد. در حالی که مشکلات انسان متمدن از درون او نشات میگیرد. این درگیری درونی که روانشناسان مدرن به عنوان رواننژندی میشناسند، به جز مطالعهی خود رواننژندی میتواند از طریق انگیزهها و غرایز اصلی که بشر را به حرکت وا میدارند شناخته شوند؛ و در این زمینه مانند جنبههای دیگر، شکسپیر اولین مدرن بودهاست. از نظر جونز استفادهی شکسپیر از تکگویی در صحنهی نمایش، پرسشی درونی از افکار و انگیزههای متضاد شخصیتها بوده است؛ و این مقدمهایست بر علم جدید روانکاوی و متد” صحبت درمانی” فروید.
نویسنده شکسپیر را تنها در متنهای قدیمی نمییابد. او معتقد است شکسپیر اثر خود را در” متن زندگی مدرن” نیز میگذارد، که میتوان آن را امروزه در شبکهای از پیامهای کوتاه، ارتباطات اینترنتی، ویدیو کلیپها و به اشتراکگذاری فایلها دید. به نظر او، شکسپیر در فرهنگ غربی منتشر، پراکنده و بخشی از فرهنگ زبانی شده است. چنانچه شعار تبلیغاتی آگهی شرکتی که روکشهای ضخیم مخصوص میفروشد این است:” اکنون، زمستان تخفیفهای چادر ما فرا رسیده است.” علاوه بر آن معلوم شد که اسم یک آلبوم موسیقی راک هم همین است. در همان زمان گالری مکعب سفید لندن، نمایشگاهی از آثار هنرمند انگلیسی، نیل تیت را با نام “اکنون تخفیف، چادر زمستانی ماست”برگزار کرد. واضح است که هیچکدام از این عبارتهای تغییر شکل یافته، نمیتوانستند برای مصرفکنندهی فرهنگی استفاده شوند که نمیداند این عبارت در حقیقت از یکی از نمایشنامههای شکسپیر برداشت شده است. یعنی در ابتدای تک گویی ریچارد سوم آن جایی که میگوید:”اکنون زمستان ناخشنودی ما فرا رسیده است…”
نویسندهی کتاب” شکسپیر و فرهنگ مدرن” در ادامه مینویسد: ما شکسپیر را در آگهیهای تبلیغاتی “نمونهسازی” کردهایم. فریاد لیدی مکبث در صحنهی راه رفتن در خواب که میگوید: بیرون شو! ای لکهی ملعون… حالا برای ما به یمن استفاده مکرر از آن در آگهیهای تبلیغ مواد لکه بر، درمان آکنه و مواد شوینده کاملا شناخته شده است؛ مثالهای فرهنگ عامه از این دست تقریبا همهجا هستند. این جملهی هملت: “کشور ناشناختهای که تا کنون مسافری از مرزهای آن باز نگشته است…” در سری ششم از فیلمهای پیشتازان فضا، به عنوان یک نمایشگاه نقاشی در موزه همر لس آنجلس و نام برند شرکت عرضه کنندهی تورهای دوچرخهسواری در کالیفرنیا استفاده شده است. اسکلت مصنوعیای که دههها توسط سازمان غذایی ودارویی امریکا برای نشاندادن بدل اعضای بدن به کار میرفت، به یاد جمجمهی نبش قبر شده در هملت شکسپیر، یوریک نامیده شد. گرچه بعضی مواقع، نقلقولهایی که از شکسپیر میشود آن چنان از منبع اصلی خود دور میشود که نمیتوان ارتباط میان آن دو را به درستی دریافت. چنانچه گرگ منکیو، عبارت “همبستران غریب” را برای توصیف رابطهی میان ال گور و اقتصاددانان طرفدار عرضه کالا، در دههی هشتاد به کار برد. گرچه میتوان فهمید که این عبارت به مقایسهی ضمنی با یکی از نمایشنامههای شکسپیر ارتباط دارد، اما نویسنده برای مشخصکردن آن به خود زحمت استفاده از گیومه را نداده است. در حقیقت استفاده از عبارات شکسپیری بدون نیاز به اشاره به منبع، تبدیل به یک وسیلهی ارتباط زبانی شده است.
نویسنده در پایان خاطر نشان میکند که همانطور که اجناس غیرقابل استفادهی یک مغازهی عتیقه فروشی چند برابر ارزش اولیهی خود قیمت دارند، ما نیز هرچقدر شناخت بیشتری از شخصیتها و آثار شکسپیر پیدا میکنیم بیشتر شیفتهی آنان میشویم و به مرور زمان ابراز این شیفتگی، ارزش فرهنگی بیشتری پیدا کرده است. از آن روست که امروزه نمایشنامه های شکسپیر در مدارس و دانشگاهها بیش از همیشه خوانده میشوند، یادگیری حرفهای متنهای شکسپیری زودتر از پیش آغاز میگردد و رشتههای دانشگاهی مرتبط، تخصصیتر از سابق هستند.
ترجمه و چاپ شده در همشهری ماه
سلام. نوشته ها، سفرنامه ها و عکسات خیلی خوبن. مرسی از اینکه به اشتراک میذاری.
[…] شکسپیر و فرهنگ معاصر وبسایت مهزاد الیاسی […]