عضویت شما لغو شد

عادت به جمع‌آوری مجلاتی که مطلبی از من توشون چاپ شده ندارم(در واقع الان که فکرش رو می‌کنم حتی یه متن چاپی از خودم ندارم... چه عجیب!) این متن قدیمی، مربوط به زمانی که گرفتن پیامک هنوز تو بورس بود و من سردبیر محتوای دیجیتال شرکتی در همراه اول بودم، در بخش یک شغل همشهری داستان به دلایلی به اسم مستعار مهسا بختیار چاپ شد.


گفتن اینکه شغل ثابت من به جز روزنامه‌نگاری، سردبیری یک جور مجله یا روزنامه موبایلی است که محتوای آن به جای آنلاین یا چاپی، به شکل پیامک به دست مشترکین‌اش می‌رسد معمولا آدم‌ها را هاج‌و واج می‌کند پس در ادامه و برای اینکه خوب شیرفهم بشوند می‌گویم: «همین پیامک ‌های تبلیغاتی موبایل هست که دائم میاد و می‌ره رو مخ‌تون؟» همه می‌گویند: خب خب؟ می‌گویم: «اونا رو ما تولید می‌کنیم.» همه می‌گویند: آهان! و بلافاصله بعد از آن ابراز نارضایتی از ارسال بی‌موقع یا باموقع پیامک‌های تبلیغاتی را شروع می‌کنند. اما واقعیتش این است که پیامک‌ها تنها در صورت اختلال در شبکه بدموقع ارسال می‌شوند و بسیاری در سطح کشور نه تنها منتظر گرفتن این پیامها هستند بلکه اگر یک روز به دست‌شان نرسد ممکن است از ما شکایت کنند.

اخبار، مسابقه، سرگرمی و طنز، خانواده، رموز موفقیت و کارآفرینی از موضوعاتی است که روزانه از طریق خطوط نامرئی آنتن‌های تلفن‌های همراه، از طرف ما به چندده هزار مشترک فرستاده می‌شود، و در دنیای برتری روزافزون عکس و تصویر و شکل، تنها ابزار ما برای حفظ این ابعاد گسترده مخاطب، کلمات است. کلمه‌ای می‌نویسی چند هزار نفر را جذب می‌کند کلمه‌ای دیگر آمار لغو عضویت را چندصدتا بالا و پایین می‌کند. اگر محتوایی راضی‌کننده نباشد یا باشد درست مثل صفحه‌ی دیجیتالی بازار پرتلاطم بورس، لحظه به لحظه فلش‌های قرمز و سبز ردیف می‌شوند، و من اینهمه ارتباط تنگاتنگ و بلافصل با مخاطبان کلماتی که تولید می‌کنم را دوست دارم. آه انه‌اید، اگر کلمه نبود چه می‌کردیم؟

به غیر از رصد‌کردن آمار لغوعضویت، یکی دیگر از راه‌های دیدن بازخوردها، کامنت‌ها و پیغام‌هایی است که مخاطبان در جواب پیامک‌های ما می‌نویسند. بله اگر در جواب پیامک تبلیغاتی کامنتی گذاشته شود به شماره‌ی اصلی ارسال می‌شود و نه، همیشه شانس خوانده شدن آن وجود ندارد؛ مگر اینکه کسی مثل من سرش برای این چیزها درد کند و با خواندن پیغام با شماره ارسال شده تماس بگیرد و دلیل نارضایتی‌اش را جویا شود؛ همانطور که به شماره‌ای در خراسان زنگ زدم که خیلی ساده نوشته بود: «جرا بیامهای سبح بخیر نمیفرستی؟»

آن‌طرف خط پسر جوان آرام و خجولی با صدایی ضعیف و در حضور مدام باد در مکالمه‌مان توضیح داد که به خواندن روزانه‌ی پیامک‌ها صبح به خیر ما عادت دارد اما چند روز است مرتب به دستش نمی‌رسند و یک لحظه گوشی… رفت تا گوسفندانش را هی کند و برگردد. وقتی من قول رسیدگی دادم و خداحافظی کردیم او، چوپانی تنها روی تپه با گوسفندانش، را تصور کردم که هرروز راس ساعت 8 صبح به گوشی‌اش خیره می‌شود به امید آنکه صدای یکنواخت بع بع و واق واق را پیامکی با کلماتی نوازشگر و محبت‌آمیز بگسلد و نوید آغاز روزی شادابش بدهد. گاهی در تنهایی، نیازمند حضور انسان دیگری هستی؛ حتی اگر این حضور در قالب کلمات یک پیامک باشد.    

زن پیغام گذاشته بود: «شما به این میگی اخبار؟» و وقتی با او تماس گرفتم با وسعت اطلاعات سیاسی و اجتماعی‌اش مرا آچمز کرد. در شهرستان خاش معلم دینی بود و می‌خواست در فاصله زنگ تفریح و کلاس بعدی بتواند از طریق پیامک اخبار روز را دریافت کند. «شب‌ها فقط وقت می‌کنم اخبار ساعت هفت رو ببینم. تمام روز بی‌اطلاع می‌مونم. این خبر(با ذکر جزئیات) و این خبر و این خبری که فرستاده‌اید  مال تاریخ فلان و فلان بود که دیگه گذشت. چیه هی می‌نویسید اخبار داغ روز؟» راست می‌گفت!

مشترکی که پیامک‌های مربوط به ترک سیگار را دریافت می‌کرد و نوشته بود: «همه‌ی حرفای شما دروغه، برای اینکه جیب من بدبختو خالی کنین» مردی شوخ و شنگ بود که هر جمله‌اش را با یکی دو کلمه بامزه تمام می‌کرد. پرسیدم: «چرا از این سرویس ناراضی بودید؟» گفت: «والله من دنبال یه راه‌حلی می‌گشتم که بتونم تریاک و سیگارو کنار بذارم اما این اس ام اس‌های شما اصلا به دردم نخورد» من که جا خورده‌ام سعی می‌کنم برایش توضیح دهم که این پیامک‌ها تنها برای ایجاد انگیزه و مداومت ممکن است به کار بیایند و او هم سریع قبول کرد :«بله، شما درست می‌گید» برای آمار خودمان از او می‌پرسم به چه نوع پیامک‌هایی علاقمند است؟ مثلا طنز یا خانواده؟ میگوید: «نه من که اصلا طنز احتیاج ندارم اما خانواده خوبه. یه راه حلی پیش پای من بذاره که زنم منو ترک کنه» و بعد خودش قاه قاه می‌خندد.

گاهی پیغامی که گذاشته می‌شود خودش یا داستان کاملی‌ست یا ماده‌خام داستانی شگفت‌انگیر. مثل این یکی: «منو راهنمایی کنین چطور به مادربزرگم بفهمونم گردش برای پدربزرگم که بیماری قلبی داره خوبه، آخه چند ساله که اجازه نمیده بابابزرگ از خونه بره بیرون» یا این «می‌خواهم کسی را اجیر کنم. لطفا راهنمایی کنید جرمش چیست» اما پیغامی که دخترک گذاشته بود همه‌ی ما را تکان داد: «پدرم هفته پیش مرد. پول نداریم. خواهش می‌کنم برای من کار پیدا کنید. زهرا 14 ساله از لرستان» خیلی‌ها در اوج ناامیدی به شماره‌ای که در حقیقت کد نوشته شده نرم افزار یک ماشین است پیغام درخواست پول یا وام یا گله از مسئولان می‌فرستند اما این یکی در عین استیصال و درماندگی و با این سن و سال شرافتمندانه به دنبال کار می‌گشت. به خاطر همین برخلاف روال معمول با او تماس گرفتیم برای تولید محتوا با ما همکاری کند. گفتم: «این چیزها رو که نوشتی برامون ایمیل کن. بلدی با کامپیوتر کار کنی؟» گفت: «نه اما یاد می‌گیرم» و من از او می‌آموزم وقتی مصمم هستی به جای «بلد نیستم» با وجود تمام سختی‌ها باید بگویی «یاد می‌گیرم».

نوشتن محتوای پیامک 270 کاراکتری کار آسانی نیست. نویسنده باید مختصر بنویسد، نکته‌ای کاربردی بگوید و با انداختن قلابی جذاب جلوی گذشت نگاه سرسری خواننده را بگیرد. به دلیل نامعلومی حرفه‌ای‌هایی که از پس اینکار بربیایند کمتر علاقمند به همکاری هستند پس ما دست به دامان نویسندگانی می‌شویم که ادعای چندانی ندارند اما بلدند چطور با پنجاه کلمه به قلب هزاران مخاطب نادیده‌شان نفوذ کنند. مثل مرضیه دختری از قم که با نوشتن روزانه‌ی دو خط مقاتل و شرح مصایب کاروان امام حسین(ع) توانست کاری کند که وقتی یک‌روز به خاطر اختلال در شبکه، پیامک‌ها به موقع ارسال نشد با سیلی از زنگ و تماس از مشترکین روبه‌رو شویم. مرضیه را تا به حال ندیده‌ام و فقط از طریق ایمیل در تماس هستیم اما می‌دانم که تنها وقتی پسر خردسالش می‌خوابد وقت نوشتن پیدا می‌کند. آقای فخارزاده، یکی دیگر از تولیدکنندگان محتوا که از اهواز ایمیل می‌زند، خودش خبر ندارد اما من چندتا از جملاتی که در مورد موفقیت و مبارزه با استرس را گفته روی کاغذ نوشته‌ و به مانیتور کامپیوترم چسبانده‌ام.

اگر پیامکی تاثیرگذار باشد خیلی‌ها فراموش می‌کنند که با آدم زنده‌ای طرف نیستند و جواب آن را می‌دهند:

باشد که همیشه آن چه را در زندگی می‌جویی بیابی
و نه تنها خوشبختی را، که شادی را
که شادی درونی را
روز شادی‌ات به خیر!

«روز شما هم به خیر باشه ان شاءالله»، «به به… راست گفتی شادی درونی رو»، «روز شما و میلاد پرسعادت امام زمان مبارکتان باشد»، «روزم واقعا شاد بود. امیدوارم روز تو هم باشد». من اغلب این بازخوردها را برای تولیدکنندگان محتوا می‌فرستم تا موقع نوشتن کلمات، با مخاطب پیامک ارتباط انسانی‌تری برقرار کنند.

مثل هرکس دیگری خوشم می‌آید از دیدن اثربخشی‌ کارم: « توصیه‌هایی که برای پیداکردن شغل کردین خیلی به دردم خورد. ممنون»، «چقدر آیه‌های گفتگو با پروردگار که می‌فرستید آرومم می‌کنه. اجرتون با خدا»، « گفته بودی خشم‌هام رو بنویسم تا بتونم کنترلشون کنم. حالا بعدش باید چکار کنم؟» اما طبعا همه راضی و خشنود نیستند: «تازه خوابیده بودم. بیدارم کردی. اکه هی!»، «این پیامکا که می‌فرستید همه‌اش ناقص میاد. خجالت بکشید.»، «آره جون خودت! گفتی قرعه‌کشی و ما هم باور کردیم»

بدبین‌ها به قرعه‌کشی که هیچ اما عده‌ای برای بردن جوایز و قرعه‌کشی کاری شبیه به سرمایه‌گذاری می‌کنند. اگر مسابقه‌ای باشد ممکن است همزمان با ده سیم‌کارت مختلف بازی کنند و یا بیش از صدهزارتومان تنها برای شارژ یک بازی هزینه کنند. مردی تماس گرفته بود که از دوم شدنش در مسابقه ناراضی بود و ادعا می‌کرد که تا به حال در مسابقه‌های پیامکی مختلف همیشه اول بوده و دو سه تا لپ تاپ برده و یک ماشین. الله اعلم! همکارانم داستان زن‌وشوهری را تعریف می‌کردند که مانند یک شغل تمام‌وقت دونفره از صبح مشغول بازی‌ها می‌شوند تا در مسابقات مختلف برنده شوند. گاهی هم ممکن است کسی یک پیامک بفرستد و در قرعه‌کشی اول شود. مثل شماره‌ای در خوزستان که برنده ده میلیون تومان شده بود و حرف ما را در این مورد باور نمی‌کرد. یک هفته به کلنجار رفتن با او و قسم و آیه خوردن گذشت تا اینکه قبول کرد به کافی نت برود و اسمش را به عنوان برنده در سایت ببیند. در نهایت موفق شدیم مشخصات او را برای واریز مبلغ بگیریم. کارگر ساختمان بود و موقع دادن آدرس گفت که چون صاحبخانه دارد بیرون‌شان می‌کند آدرس‌شان موقت است. ما برایش خیلی خوشحال شدیم.

انسان موجود شگفت‌انگیزی‌ست؛ حتی می‌تواند با کلمات پیامک‌های روزانه خو بگیرد. خیلی گذرا چندماه بعد از ارسال‌‌شدن کامنت در میان انبوه پیغام مشترکین دیدمش. چون نوشته بود: «تو هم دروغ می‌گی. مثل همه» نرم‌افزار با تشخیص کلمه دروغ، شماره‌اش را به عنوان ناراضی تشخیص داده و خودبه‌خود پیغام لغو عضویت برایش فرستاده بود.

بلافاصله جواب داده بود:« نه خواهش می‌کنم. معذرت می‌خوام.»

 نرم افزار: «مشترک گرامی، عضویت شما دراین سرویس لغو گردیده‌است. باتشکر از همراهی شما»

«یه کم بی‌حوصله و عصبی بودم. ببخشید. لطفا بازم برام پیامک بفرستین»

نرم افزار: «مشترک گرامی، عضویت شما دراین سرویس لغو گردیده‌است. باتشکر از همراهی شما»

«چطوری باید بازم عضو می‌شدم؟»

مشترک گرامی، عضویت شما دراین سرویس لغو گردیده‌است. باتشکر از همراهی شما…

به راستی، اگر کلمات نبود چه می‌کردیم؟

چاپ شده در همشهری داستان



اشتراک در
خبرم کن
guest
4 نظرات
قدیمی ترین
جدیدترین محبوب ترین
بازخورد (Feedback) های اینلاین
View all comments
Maryam
Maryam
5 سال پیش

سلام مهزاد جان. بابت سایت زیبات بهت تبریک میگم. واقعا از خوندن نوشته هات لذت بردم. یه زمانی دوست داشتم وقتی بزرگ شدم نویسنده بشم ولی الان خیلی وقته که بزرگ شدم ولی نویسنده نه. خوندن این متن منو برد به حس و حال شیرین سالها پیش. ممنونم.

امین
امین
5 سال پیش

سلام من نسبتا مدت زیادی هست که نوشته هات رو از تلگرام و اینستاگرام دنبال میکنم ، طبیعتا به خاطر نوع مدیوم مورد استفاده که اینستاگرام باشه اینجور متنا ازت کمتر خونده بودم ، عالی بود . تصمیم به راه اندازی وبسایت عالی بود خیلی خوبه که نوشته هات رو یک جا جمع می کنی.
بابت راه اندازی سایت هم تبریک می گم ، طراحی شم عالی شده.
امیدوارم هر روز پر بار تر و پر بار تر و خواننده هاش هر روز بیشتر و بیشتر بشن.
بیشتر بنویس برای ما
در ضمن من هم یه مسافر ماجراجو ام

مهسا
مهسا
5 سال پیش

مهزاد چقدر خوشحالم این سایت هست، خیلی وقته منتظر یه همچین جایی از طرف تو بودم، ممنون که این حسو با قلمت انتقال میدی.

سامان
سامان
5 سال پیش

لایک


نوآوران البرز